خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استفراغ کردن
[فعل]
تَقَيَّأَ
فعل ناگذر
1
استفراغ کردن
1.تَقَيَّأَ فَجْأَةً بِسَبَب آلَام فِي البَطْنِ.
او به خاطر شکم درد، ناگهان استفراغ کرد.
2.هُوَ تَقَيَّأَ فِي البَيْت!
او در خانه استفراغ کرد!
کلمات نزدیک
بصق
ركل
حدق
أغمي
ابتلع
ساعد
عجب
قابل
ناقش
شارك
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان