خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محاسبه کردن
2 . پنداشتن
3 . اصلونسب
[فعل]
حَسَبَ
فعل گذرا
1
محاسبه کردن
حساب کردن
1.أَنَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَحْسَبَ مَدْفُوعَات الشَّرِكَة.
من میتوانم پرداختهای شرکت را محاسبه کنم.
2.هَلْ يُمْكِنُكَ أَنْ تَحْسُبَ كَم وَجِبُ أَنْ أَدْفَعَ؟
آیا میتوانید محاسبه کنید که چه مقدار باید بپردازم؟
[فعل]
حَسِبَ
فعل ناگذر
1
پنداشتن
گمان کردن
1.هَلْ حَسِبْتَ إِنَّنِي أُرِيدُ أَنْ أَزْعِجَهُ؟!
آیا گمان کردی که من میخواهم او را اذیت کنم؟!
2.هُوَ كَانَ يَحْسِبُ إِنَّنَا طُلَّاب هَذِهِ المَدْرَسَة.
او گمان کرد که ما دانشآموزان این مدرسه هستیم.
[اسم]
حَسَب
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَحْسَاب]
1
اصلونسب
1.سَمِعْتُ أَنَّهَا ذَات مَال، وَلَكِنِّي أُرِيدُ الحَسَبَ وَالنَّسَب.
شنیدم او پول دارد اما من اصلونسب میخواهم.
کلمات نزدیک
مسك
قاتل
زحف
دلك
هدد
قاس
كسب
مسح
طبع
نسخ
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان