خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جشن عروسی
[اسم]
حَفْلَةُ زَوَاج
قابل شمارش
مونث
[جمع: حَفَلَاتُ زَوَاج]
1
جشن عروسی
1.رَأَيْتُ صَدِيقَتِي فِي حَفْلَةِ زَوَاج أُخْتِي.
من دوستم را در جشن عروسی خواهرم دیدم.
2.فَاطِمَة طَلَبَتْ مِنْهَا الحُضُورَ فِي حَفْلَةِ زَوَاجِهَا.
فاطمه از او خواست تا در جشن عروسیاش شرکت کند.
کلمات نزدیک
ترك
استلم
نقص
نجاح
مصير
حفلة ميلاد
راسب
رسب
راقد
رائحة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان