خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوست داشتن
2 . خودپسندی
[فعل]
عَجِبَ
فعل گذرا
1
دوست داشتن
خوش آمدن
1.هَلْ تُعْجِبُكَ؟
آیا خوشت میآید؟
2.يَا أَخي، إِنِّي رَأَيْتُ خِصَالاً مِنْ هَذَا الرَّجُلِ تُعْجِبُني.
برادر، من خصلتی در این مرد دیدم، که از آن خوشم میآید.
[اسم]
عُجْب
غیرقابل شمارش
مذکر
1
خودپسندی
غرور، تکبر
1.عَلَيْنَا أَنْ نَبْتَعِدَ عَنِ العُجْبِ.
بر ما واجب است که از غرور و خودپسندی دوری کنیم.
کلمات نزدیک
ساعد
تقيأ
بصق
ركل
حدق
قابل
ناقش
شارك
حذر
تابع
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان