خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خشم
2 . خشمگین شدن
[اسم]
غَضَب
غیرقابل شمارش
مذکر
1
خشم
1.أََنَا لَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَرَى غَضَبَكَ.
من نمیتوانم خشم تو را ببینم.
2.لَا تَتَكَلَّم مَعِي هَكَذَا بِالْغَضَبِ!
اینطور با خشم با من صحبت نکن!
3.مَنْ يُحِب الغَضَب؟!
چهکسی از خشم خوشش میآید؟!
[فعل]
غَضِبَ
فعل ناگذر
1
خشمگین شدن
عصبانی شدن
1.أُرِيدُ أَنْ أَقُولَ لَكَ سِرٌّ وَلَكِنْ لَا تَغْضَبْ.
میخواهم رازی را به تو بگویم، اما عصبانی نشو.
2.فَجْأَةً غَضِبَ أَخِي وَ غَادَرَ البَيْتَ.
ناگهان برادرم عصبانی شد و از خانه بیرون رفت.
کلمات نزدیک
غرق
صدق
صادق
شكر
خطيئة
رجوع
فرس
قادم
قصد
قول
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان