خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مغز میوه
[اسم]
لُبّ
قابل شمارش
مذکر
[جمع: لُبُوب]
1
مغز میوه
1.نَزَعْتُ قِشْرَةَ البُرْتُقَالَةِ، وَ أَكَلْتُ اللُّبَّ.
پوست پرتقال را کندم و مغز میوه را خوردم.
2.يَأْكُلُ النَّاسُ لُبَّ هَذِهِ الأَثْمَارِ.
مردم مغز این میوهها را میخورند.
کلمات نزدیک
نبت
مواصفات
معمر
سبب
التفاف
ملوث
محصول
عود
مخبوء
تدخل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان