1 . سمت 2 . نزدیک به
[حرف اضافه]

نَحْوَ

1 سمت به‌سمت

  • 1.اِنْطَلَقَتِ الكُرَةُ نَحْوَ المَرْمَى.
    توپ به‌سمت دروازه رها شد.
  • 2.سَارَ ذُوالقَرْنَيْن مَعَ جُيُوشِهِ نَحْوَ الجَنُوب، يَدْعُو النَّاسَ إِلَى التَّوحِيدِ.
    ذوالقرنین با ارتش‌های خود به‌سمت جنوب رفت، در حالی‌‌ که مردم را به یکتاپرستی دعوت می‌کرد.
[اسم]

نَحْوَ

مذکر

2 نزدیک به

دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان