1 . گذاشتن
[فعل]

وَضَعَ

فعل گذرا

1 گذاشتن قرار دادن

  • 1.مَاذَا وَضَعْتَ عَلَى الكُرْسِي؟
    چه‌چیزی بر روی صندلی گذاشتی؟
  • 2.هُوَ وَضَعَ كِتَابَهُ عَلىَ المِنْضَدَة.
    او کتابش را بر روی میز گذاشت.
  • 3.يَحْفِرُ العُمَّالُ بِئْراً وَ يَضَعُونَ أُنْبُوباً فِيهَا، فَيَصْعَدُ النِّفْطُ بِوَاسِطَةِ الأُنْبُوبِ، وَ يُفْتَحُ وَ يُغْلَقُ.
    کارگران چاهی حفر می‌کنند و لوله را در آن می‌گذارند؛ نفت از طریق لوله‌ها بالا می‌آید و باز و بسته می‌شود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان