خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گذاشتن
[فعل]
وَضَعَ
فعل گذرا
1
گذاشتن
قرار دادن
1.مَاذَا وَضَعْتَ عَلَى الكُرْسِي؟
چهچیزی بر روی صندلی گذاشتی؟
2.هُوَ وَضَعَ كِتَابَهُ عَلىَ المِنْضَدَة.
او کتابش را بر روی میز گذاشت.
3.يَحْفِرُ العُمَّالُ بِئْراً وَ يَضَعُونَ أُنْبُوباً فِيهَا، فَيَصْعَدُ النِّفْطُ بِوَاسِطَةِ الأُنْبُوبِ، وَ يُفْتَحُ وَ يُغْلَقُ.
کارگران چاهی حفر میکنند و لوله را در آن میگذارند؛ نفت از طریق لولهها بالا میآید و باز و بسته میشود.
کلمات نزدیک
أضاء
أطفأ
أتى
فكر
عرف
وجد
سرق
قتل
سقط
طار
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان