خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهبود
2 . بهبودی حال
[اسم]
die Besserung
/ˈbɛsəʀʊŋ/
غیرقابل شمارش
مونث
[ملکی: Besserung]
1
بهبود
1.Die Besserung der Lebenssituation ist eines der Hauptziele.
1. بهبود شرایط زندگی یکی از اهداف اصلی است.
2
بهبودی حال
بازگشت سلامتی
1.Gute Besserung!
1. بهبودی خوبی داشته باشید! [برای کسی که مریض است.]
تصاویر
کلمات نزدیک
bessern
bessergehen
besser ein spatz in der hand als eine taube auf dem dach
besser
besprühen
besserwisser
best
bestand
bestanden
bestandteil
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان