خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رنگ و بوی
2 . رنگ آمیزی
[اسم]
die Färbung
/ˈfɛʁbʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Färbungen]
[ملکی: Färbung]
1
رنگ و بوی
1.er gab seiner Rede eine ironische Färbung
1. او به گفتارش یک رنگ و بوی کنایی داد. [او با رنگ و بوی کنایی سخن میگفت.]
2
رنگ آمیزی
1.Die schöne Färbung des Himmels verblasste bald.
1. رنگ آمیزی زیبای آسمان به زودی ناپدید میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
färben
fälschung
fälschlich
fälscher
fälschen
fäule
fäulnis
fäustchen
fäustling
fächerübergreifend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان