خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (بدن) پرگوشت
[صفت]
füllig
/ˈfʏlɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: fülliger]
[حالت عالی: fülligsten]
1
(بدن) پرگوشت
فربه، چاق
1.Seine neue Partnerin war füllig.
1. یار جدید او پرگوشت بود.
2.Sie hat eine füllige Figur.
2. او هیکل چاقی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
füllfederhalter
füller
füllen
fülle
führung
füllung
fündig
fünf
fünfköpfig
fünfling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان