خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منصفانه
2 . منصف
[صفت]
fair
/fɛːɐ̯/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: fairer]
[حالت عالی: fairsten]
1
منصفانه
قانون مدارانه
1.Der Kampf verlief absolut fair.
1. مبارزه کاملا قانون مدارانه بود.
2.Ich finde, unsere Mannschaft hat sehr fair gespielt.
2. من فکر می کنم که تیم ما منصفانه بازی کرد.
2
منصف
با انصاف
1.ich bin immer fair zu Ihnen gewesen.
1. من همیشه با تو منصف بودم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fahrzeit
fahrzeugklasse
fahrzeugbrief
fahrzeug
fahrzeit
fairtrade-produzent
fakt
fakten
faktisch
faktor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان