خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آسودگی
[اسم]
die Geborgenheit
/ɡəˈbɔʁɡn̩ˌhaɪ̯t/
غیرقابل شمارش
مونث
[ملکی: Geborgenheit]
1
آسودگی
اطمینان، آسودگیخاطر
مترادف و متضاد
Obhut
Sicherheit
1.Im Haus ihrer Eltern empfand sie tiefe Geborgenheit.
1. او در خانه والدیناش یک آسودگی عمیق احساس کرد.
2.Sie vermissen die Geborgenheit des Elternhauses.
2. آنها متوجه فقدان آسودگی خانه پدری میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
geborgen
geboren werden
geboren sein
geboren
gebogen
geborsten
gebot
geboten
gebr.
gebracht
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان