خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طلبکار
[اسم]
der Gläubiger
/ˈɡlɔɪ̯bɪɡɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Gläubiger]
[ملکی: Gläubigers]
[مونث: Gläubigerin]
1
طلبکار
بستانکار
مترادف و متضاد
Geldgeber
Geldverleiher
1.Ich habe meine Schulden bezahlt und schulde Gläubigern kein Geld.
1. من بدهیهایم را پرداخت کردم و هیچ بدهیای به طلبکاران ندارم.
2.Seine Gläubiger fordern das geliehene Geld zurück.
2. طلبکارانش پول قرضداده خود را پس میخواهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
gläubige
gläubig
glätten
glätte
gläsern
glöckchen
glück
glücken
glücklich
glücklicherweise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان