خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زنگ (آهن)
[اسم]
der Rost
/ʀɔst/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Roste]
[ملکی: Rostes]
1
زنگ (آهن)
زنگار
1.Die Eisentür muss vor Rost geschützt werden.
1. درهای آهنی باید در مقابل زنگ زدگی محافظت بشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ross
rosmarin
rosine
rosig
rosenthal
rosten
rostfrei
rostig
rostock
rot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان