خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوب
2 . احتمالاً
3 . حتماً
4 . خوب
5 . سالم
[قید]
wohl
/voːl/
غیرقابل مقایسه
1
خوب
خوش، سرخوش
مترادف و متضاد
behaglich
gut
wohlig
schlecht
übel
1.Du siehts schlecht aus. Fühlst du nicht dich wohl?
1. تو بد بهنظر میرسی. آیا حالت خوب نیست؟
2.Kann ich nach Hause gehen? Ich fühle mich nicht wohl
2. میتوانم به خانه بروم؟ من حال خوبی ندارم.
[حرف]
wohl
/voːl/
2
احتمالاً
لابد، شاید
مترادف و متضاد
anscheinend
vermutlich
wahrscheinlich
1.Das wird wohl etwas länger dauern als geplant.
1. این احتمالاً مقداری بیش از (آن چیز) برنامهریزیشده طول میکشد.
2.Du hast wohl viel zu tun?
2. لابد تو خیلی کار برای انجامدادن داری؟
3.Frau Pelz fährt ein teures Auto. Sie verdient wohl gut.
3. خانم "پلتز" یک ماشین گران سوار میشود. او احتمالاً خوب پول در میآورد.
3
حتماً
قطعاً
1.Ich werde wohl ins Kino gehen dürfen, oder?
1. من که قطعاً اجازه خواهم داشت به سینما بروم، ندارم؟
2.Siehst du wohl!
2. خودت حتماً داری میبینی!
3.Willst du wohl deine Hausaufgaben machen!
3. تو که حتماً میخواهی تکالیفت را انجام دهی!
4
خوب
قشنگ
1.Er weiß wohl, wo der Schlüssel ist, aber er sagt es uns nicht.
1. خوب میداند که کلید کجاست، اما او به ما این را نمیگوید.
2.Wohl wissend, dass sein Geld zur Neige ging, gِönnte er sich diesen Luxus.
2. او قشنگ میدانست که پولش دارد تمام میشود (اما) برای خودش این چیز لوکس را خرید.
[اسم]
das Wohl
/voːl/
غیرقابل شمارش
خنثی
[ملکی: Wohl(e)s]
5
سالم
سلامت
مترادف و متضاد
gesund
gut
wohlauf
1.das Wohl der Familie
1. سلامت خانواده
Zum Wohl!
به سلامتی
Die Kneipengänger riefen alle aus voller Brust: zum Wohl!
اهالی میخانه همگی از ته دل فریاد زدند : به سلامتی!
تصاویر
کلمات نزدیک
wohingegen
wohin kommt der müll?
wohin
woher sind sie?
woher kommt dieser geruch?
wohlergehen
wohlfahrt
wohlfühlen
wohlig
wohnblock
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان