خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرگ
[اسم]
der Wolf
/vɔlf/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Wölfe]
[ملکی: Wolf(e)s]
1
گرگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گرگ
1.Der böse Wolf ist eine beliebte Figur in Märchen.
1. گرگ بدذات، یک شخصیت محبوب در افسانهها است.
2.In Mitteleuropa gibt es fast keine Wölfe mehr.
2. در اروپای میانه تقریبا دیگر هیچ گرگی وجود ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
wohnzimmertisch
wohnzimmer
wohnwagen
wohnungstür
wohnungstausch
wolfgang
wolke
wolkig
wolle
wollen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان