1.Heute vormittag wollte unser Parlament zwei Fliegen mit einer Klappe schlagen.
1.
امروز قبل از ظهر، مجلس ما میخواهد با یک تیر دو نشان را بزند.
2.Wenn du jetzt joggen gehst, schlägst Du zwei Fliegen mit einer Klappe: Es ist gesund und du bekommst den Kopf vom Lernen frei!
2.
وقتی تو به پیادهروی [آهسته دویدن] بروی، با یک تیر دو نشان را زدهای؛ سالم است و تو ذهنت را از درسخواندن آزاد کردی.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحتاللفظی این عبارت "با یک ضربه، دو مگس را زدن" است و کنایه از "رسیدن به دو هدف مختلف با یک عمل" دارد که میتوان از عبارت "با یک تیر دو نشان زدن" برای آن استفاده کرد.