خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قرارداد بستن
2 . جوهر
3 . با جوهر رسم کردن
[فعل]
to ink
/ɪŋk/
فعل گذرا
[گذشته: inked]
[گذشته: inked]
[گذشته کامل: inked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قرارداد بستن
منعقد کردن
1.The group has just inked a $10 million deal.
1. گروه به تازگی قراردادی به ارزش 10 میلیون دلار بسته است.
[اسم]
ink
/ɪŋk/
قابل شمارش
2
جوهر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوهر
مرکب
1.My printer has run out of ink.
1. جوهر چاپگرم تمام شده است.
a pen and ink drawing
نقاشی با خودکار و جوهر
written in ink
نوشتهشده با جوهر
3
با جوهر رسم کردن
مرکب پاشیدن
تصاویر
کلمات نزدیک
injustice
injury time
injury
injurious
injured
ink-jet printer
ink-pad
inkjet printer
inkling
inkpot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان