Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . آشنا کردن
[فعل]
to acquaint
/əˈkweɪnt/
فعل گذرا
[گذشته: acquainted]
[گذشته: acquainted]
[گذشته کامل: acquainted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آشنا کردن
آگاه کردن، مطلع کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آشنا کردن
1.New staff should be acquainted with fire exit routes.
1. کارکنان جدید باید با راههای خروجی (مخصوص) آتشسوزی آشنا شوند.
2.Please acquaint me with the facts of the case.
2. لطفاً من را از حقایق پرونده آگاه کن [لطفاً من را از حقایق پرونده مطلع کن].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
acoustics
acousticophobia
acoustician
acoustically
acoustical
acquaintance
acquaintanceship
acquainted
acquiesce
acquiescence
کلمات نزدیک
acoustics
acoustically
acoustical
acoustic guitar
acoustic
acquaintance
acquaintanceship
acquainted
acquest
acquiesce
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان