خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فعال کردن
[فعل]
to activate
/ˈæktəˌveɪt/
فعل گذرا
[گذشته: activated]
[گذشته: activated]
[گذشته کامل: activated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فعال کردن
به کار انداختن
1.Any small movement can activate the alarm.
1. هر حرکت کوچکی میتواند آژیر را فعال کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
actions speak louder than words.
actionable
action-packed
action replay
action movie
activation
active
active citizen
actively
activism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان