خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هنرپیشه زن
[اسم]
actress
/ˈæktrəs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هنرپیشه زن
بازیگر زن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازیگر
هنرپیشه
آرتیست
1.Kate Winslet is a great actress.
1. "کیت وینزلت" هنرپیشه زن عالی است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
actor-manager
actor's line
actor's assistant
actor's agent
actor
actual
actual damages
actual eviction
actual play
actual possession
کلمات نزدیک
actor
activity holiday
activity
activist
activism
actual
actual bodily harm
actuality
actualization
actually
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان