Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مجاور
[صفت]
adjacent
/əˈʤeɪsənt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مجاور
همجوار، نزدیک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پهلو
پهلویی
دیوار به دیوار
همجوار
مجاور
مترادف و متضاد
close
next to
1.She works in the office adjacent to mine.
1. او در دفتری که همجوار (دفتر) من است، کار می کند.
2.There was a fire in the adjacent building.
2. آتش سوزی ای در ساختمان مجاور رخ داد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
adjacency
aditya
aditi
adit
adirondacks
adjacent angles
adjectival
adjectivally
adjective
adjective clause
کلمات نزدیک
adjacency
adj
adipose
adipocere
adieu
adjectival
adjective
adjoin
adjoining
adjourn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان