Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجاور
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
adjoining
/əˈdʒɔɪnɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more adjoining]
[حالت عالی: most adjoining]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مجاور
کناری، دیوار به دیوار، پیوسته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پهلویی
پیوسته
همجوار
formal
1.They stayed in adjoining rooms.
1. آنها در اتاقهای مجاور هم ماندند.
تصاویر
کلمات نزدیک
adjoin
adjective
adjectival
adjacent
adjacency
adjourn
adjourn to
adjournment
adjudicate
adjudication
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان