1 . اصلاح 2 . تطبیق
[اسم]

adjustment

/əˈdʒʌst.mənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اصلاح

معادل ها در دیکشنری فارسی: تعدیل تنظیم رگلاژ
  • 1.I have a few minor adjustments to make.
    1. چندین اصلاح جزیی برای انجام دادن دارم [باید چندین اصلاح جزیی انجام دهم].
  • 2.We've made a few adjustments to the schedule.
    2. اصلاحاتی در برنامه زمانی ایجاد کردیم.

2 تطبیق سازگاری

معادل ها در دیکشنری فارسی: انطباق تطبیق
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان