خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحلیل کردن
[فعل]
to analyze
/ˈænəˌlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: analyzed]
[گذشته: analyzed]
[گذشته کامل: analyzed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تحلیل کردن
تجزیه کردن، آنالیز کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تحلیل کردن
مترادف و متضاد
examine
scrutinize
1.Scientists must analyze problems thoroughly.
1. دانشمندان باید مسائل را تمام و کمال تحلیل کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
analytically
analytical
analytic
analyst
analysis
ananas
anapest
anaphor
anaphora
anaphrodisiac
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان