[اسم]

analysis

/əˈnæl.ə.sɪs/
قابل شمارش
[جمع: analyses]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تجزیه و تحلیل

معادل ها در دیکشنری فارسی: آنالیز تجزیه تجزیه و تحلیل تحلیل
  • 1.Chemical analysis revealed a high content of copper.
    1. تجزیه و تحلیل شیمیایی (وجود) مقدار زیادی از مس را نشان داد.
  • 2.I was interested in Clare's analysis of the situation.
    2. من به تجزیه و تحلیل "کلر" درباب این وضعیت کنجکاو بودم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان