[اسم]

analyst

/ˈænəlɪst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تحلیل‌گر

معادل ها در دیکشنری فارسی: تحلیل‌گر
  • 1.a political analyst
    1. تحلیل‌گران سیاسی
  • 2.City analysts forecast huge profits this year.
    2. تحلیل‌گران شهری امسال سود بسیار زیادی را پیش بینی کرده اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان