1 . دیگر
[ضمیر]

another

/əˈnʌð.ər/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دیگر

معادل ها در دیکشنری فارسی: دیگر
مترادف و متضاد a different one more the same
  • 1.Do you want to exchange this toaster for another (one) or do you want your money back?
    1. آیا می‌خواهید این تستر را با یکی دیگر عوض کنید یا به جایش پول می‌خواهید؟
  • 2.For another $30, you can buy the model with remote control.
    2. به ازای 30 دلار دیگر می‌توانید مدل را با کنترل از راه دور بخرید.
  • 3.I'm going to have another piece of cake.
    3. من می‌خواهم یک تکه دیگر کیک بخورم.
  • 4.Just think, in another three months it'll be summer again.
    4. فقط فکر کن، سه ماه دیگر تابستان می‌آید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان