خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسم
[اسم]
appellation
/æpəˈleɪʃən/
قابل شمارش
1
اسم
لقب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لقب
مترادف و متضاد
name
title
1.the city fully justifies its appellation "the Pearl of the Orient".
1. این شهر، کاملا لقب خود "مروارید مشرق زمین" را توجیح می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
appellate
appellant
appeasement
appease
appearing
appellee
append
appendage
appendicitis
appendix
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان