[فعل]

to appease

/əˈpiz/
فعل گذرا
[گذشته: appeased] [گذشته: appeased] [گذشته کامل: appeased]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تسکین دادن آرام کردن، خشنود ساختن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آرام کردن
مترادف و متضاد allay calm pacify placate soothe provoke
  • 1.They appeased the angry gods with their offerings.
    1. آنها خدایان خشمگین را با صدقات [خیرات] خود آرام کردند [خشنود ساختند].
to appease someone
کسی را آرام کردن

2 آتش جنگ را خواباندن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان