1 . صف 2 . آرایه (ساختار داده)
[اسم]

array

/əˈreɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صف ردیف، مجموعه

مترادف و متضاد arrangement system
  • 1.There was a splendid array of food on the table.
    1. مجموعه‌ای با شکوه از غذا روی میز بود.
  • 2.They sat before an array of microphones and cameras.
    2. آنها رو به روی ردیفی از میکروفن و دوربین نشستند.

2 آرایه (ساختار داده)

specialized
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان