خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ورود
2 . تازهوارد
[اسم]
arrival
/əˈrɑɪ.vəl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ورود
آمدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حلول
ورود
مقدم
مترادف و متضاد
coming
entrance
departure
1.We regret the late arrival of flight 237.
1. از ورود [رسیدن] با تاخیر پرواز 237 متاسف هستیم.
2
تازهوارد
تازه از راه رسیده، آمده
1.We brought in extra chairs for the late arrivals.
1. برای تازهواردهای با تاخیر رسیده، صندلیهای اضافه آوردیم [برای افرادی که با تاخیر آمدند، صندلی اضافه آوردیم].
تصاویر
کلمات نزدیک
arrest warrant
arrest suspects
arrest
arrears
array
arrivals
arrive
arrive at a different conclusion
arrive at an answer
arrogance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان