1 . ورود 2 . تازه‌وارد
[اسم]

arrival

/əˈrɑɪ.vəl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ورود آمدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: حلول ورود مقدم
مترادف و متضاد coming entrance departure
  • 1.We regret the late arrival of flight 237.
    1. از ورود [رسیدن] با تاخیر پرواز 237 متاسف هستیم.

2 تازه‌وارد تازه از راه رسیده، آمده

  • 1.We brought in extra chairs for the late arrivals.
    1. برای تازه‌واردهای با تاخیر رسیده، صندلی‌های اضافه آوردیم [برای افرادی که با تاخیر آمدند، صندلی اضافه آوردیم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان