خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برعکس
2 . ناکارآمد
[صفت]
ass-backwards
/ˈæsbˈækwɚdz/
غیرقابل مقایسه
1
برعکس
culturally sensitive
informal
1.The car spun out of control and I ended up ass-backwards in a ditch.
1. اتومبیل از کنترل خارج شد و من برعکس در نهر آبی سر درآوردم.
2
ناکارآمد
بیصلاحیت، نامتعارف
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
dysfunctional
incompetent
1.No wonder it doesn't work. The whole design is ass-backwards.
1. تعجبی ندارد که کار نمیکند. کل این طرح ناکارآمد است.
2.The school board is so ass-backwards! Can you believe they took away our school's art program?
2. انجمن مدرسه خیلی بیصلاحیت است! باورت میشود که برنامه هنر ما را حذف کردهاند؟
تصاویر
کلمات نزدیک
ass end of nowhere
ass off
leave to
work ass off
leave aside
let-out
ass-kisser
lie about
ass-licking
badass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان