1 . برعکس 2 . ناکارآمد
[صفت]

ass-backwards

/ˈæsbˈækwɚdz/
غیرقابل مقایسه

1 برعکس

culturally sensitive informal
  • 1.The car spun out of control and I ended up ass-backwards in a ditch.
    1. اتومبیل از کنترل خارج شد و من برعکس در نهر آبی سر درآوردم.

2 ناکارآمد بی‌صلاحیت، نامتعارف

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد dysfunctional incompetent
  • 1.No wonder it doesn't work. The whole design is ass-backwards.
    1. تعجبی ندارد که کار نمی‌کند. کل این طرح ناکارآمد است.
  • 2.The school board is so ass-backwards! Can you believe they took away our school's art program?
    2. انجمن مدرسه خیلی بی‌صلاحیت است! باورت می‌شود که برنامه هنر ما را حذف کرده‌اند؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان