خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اطمینان دادن
[فعل]
to assure
/əˈʃʊr/
فعل گذرا
[گذشته: assured]
[گذشته: assured]
[گذشته کامل: assured]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اطمینان دادن
تضمین کردن، قول دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اطمینان دادن
مطمئن کردن
مترادف و متضاد
convince
ensure
promise
reassure
1.Tony assured me that there was a supermarket in the village.
1. "تونی" به من اطمینان داد که یک سوپر مارکت در آن روستا هست.
تصاویر
کلمات نزدیک
assurance
assumption
assuming
assumed name
assumed
assured
assuredly
assurer
assyrian
aster
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان