[اسم]

assurance

/əˈʃʊrəns/
قابل شمارش

1 اطمینان تعهد، ضمانت

معادل ها در دیکشنری فارسی: اطمینان خاطرجمعی وثوق
مترادف و متضاد guarantee promise
  • 1.He gave us his assurance that it would not happen again.
    1. او به ما اطمینان داد که این اتفاق دوباره نخواهد افتاد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان