خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیکن
[اسم]
bacon
/ˈbeɪkən/
غیرقابل شمارش
1
بیکن
[گوشت باریک شده و نمک زده خوک]
1.I always have bacon and egg for breakfast.
1. من همیشه صبحانه، بیکن و تخم مرغ می خورم.
تصاویر
کلمات نزدیک
backyard
backwoods
backwater
backwash
backwards
bacteria
bacterial
bacterial warfare
bacteriology
bacterium
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان