خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کنار تخت
[اسم]
bedside
/ˈbɛdˌsaɪd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کنار تخت
بالین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بالین
1.She sat at his bedside all night long.
1. او تمام طول شب را در کنار تخت او نشست.
2.the bedside table
2. میز کنار تخت
تصاویر
کلمات نزدیک
bedroom eyes
bedroom
bedrock
bedridden
bedraggled
bedside manner
bedside table
bedsit
bedsore
bedspread
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان