خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مبتدی
[اسم]
beginner
/bɪˈgɪn.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مبتدی
نوآموز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مبتدی
مترادف و متضاد
learner
novice
starter
expert
1.I'm a complete beginner at yoga.
1. من کاملا در یوگا مبتدی هستم.
2.This judo class is for beginners only.
2. این کلاس جودو فقط برای افراد مبتدی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
begin with
begin
begging bowl
begging
beggary
beginning
beginning and end
begone
begonia
begrudge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان