خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آدم خبرچین
[اسم]
blabbermouth
/ˈblæbərmaʊθ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آدم خبرچین
آدم دهانلق، آدم حراف
informal
مترادف و متضاد
big-mouth
talker
1.Don't tell him any secrets. He is a blabbermouth.
1. هیچ رازی را به او نگو. او آدم خبرچینی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
blabber
blab
bizarrely
bizarre
biweekly
black
black and blue
black and white
black as coal
black as the night
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان