خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حق السکوت
2 . اخاذی کردن
[اسم]
blackmail
/ˈblækmeɪl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حق السکوت
تهدید، باجگیری، اخاذی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باجگیری
حقالسکوت
[فعل]
to blackmail
/ˈblækmeɪl/
فعل گذرا
[گذشته: blackmailed]
[گذشته: blackmailed]
[گذشته کامل: blackmailed]
صرف فعل
2
اخاذی کردن
باج گرفتن (از راه ترساندن)، حق السکوت گرفتن
مترادف و متضاد
extort
1.He blackmailed me and I couldn't do anything.
1. او از من اخاذی کرد و من هیچ کاری نمی توانستم انجام دهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
blacklist
blackleg
blacklead
blackjack
blackhead
blackmailer
blackness
blackout
blackpool
blacksmith
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان