خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چاپلوسی
[اسم]
blandishment
/ˈblændɪʃmənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چاپلوسی
زبان چرم و نرم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تملق
مترادف و متضاد
flattery
smooth talk
1.Despite the salesperson's blandishments, Donna did not buy the car.
1. علی رغم چاپلوسی های فروشنده، "دانا" آن اتومبیل را نخرید.
تصاویر
کلمات نزدیک
blandish
bland taste
bland
blancmange
blanched
blandishments
blank
blank cartridge
blank cheque
blank out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان