Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پوشاندن (یک نوشته)
2 . (عمدا) چیزی را فراموش کردن
[فعل]
to blank out
/blˈæŋk ˈaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: blanked out]
[گذشته: blanked out]
[گذشته کامل: blanked out]
صرف فعل
1
پوشاندن (یک نوشته)
1.All the names in the letter had been blanked out.
1. همه اسامی در نامه پوشانده شده بودند [خط زده شده بودند].
2
(عمدا) چیزی را فراموش کردن
1.She had tried to blank out the whole experience.
1. او سعی کرده بود کل آن تجربه را فراموش کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
blank cheque
blank cartridge
blank
blandishments
blandishment
blank verse
blanket
blanket refusal
blankly
blanquette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان