خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بلوک
2 . قالب
3 . مانع
4 . تعداد (از چیز های مشابه)
5 . مسدود کردن
6 . جلوی چیزی را گرفتن
[اسم]
block
/blɑk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بلوک
قطعه یا محله مربع شکلی از شهر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بلوک
مترادف و متضاد
building
complex
1.My friend and I live on the same block.
1. من و دوستم در یک بلوک زندگی میکنیم.
2.The museum is just six blocks away.
2. موزه فقط شش بلوک از اینجا فاصله دارد.
around the block
دور بلوک
We took a walk around the block.
ما دور بلوک قدم زدیم.
توضیحاتی در رابطه با block
واژه block یا بلوک، به مجموعهای از ساختمانها گفته میشود که توسط چهار خیابان احاطه شدهاند.
2
قالب
بلوک، کنده، تکه
a block of ice
یک قالب یخ
a block of stone
یک تکه سنگ
a block of wood
یک کنده چوب
3
مانع
سد
a block to something
مانع در چیزی
1. a block to career advancement
1. مانعی در پیشرفت حرفهای [کاری]
2. imperialism is a block to Third World development.
2. امپریالیسم، سدی در (مقابل) توسعه جهان سوم است [امپریالیسم، سدی در (مقابل) توسعه کشورهای جهان سومی است].
4
تعداد (از چیز های مشابه)
دسته، گروه
a block of something
تعدادی از چیزی
We booked a block of seats for the baseball game.
ما تعدادی صندلی برای آن بازی بیسبال رزرو کردیم.
[فعل]
to block
/blɑk/
فعل گذرا
[گذشته: blocked]
[گذشته: blocked]
[گذشته کامل: blocked]
صرف فعل
5
مسدود کردن
مانع شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بند آوردن
سد کردن
مسدود کردن
مترادف و متضاد
obstruct
unblock
to block something
چیزی را مسدود کردن/مانع از چیزی شدن
1. A fallen tree is blocking the road.
1. یک درخت قطعشده جاده را مسدود کردهاست.
2. The government blocked the sale of the airline.
2. دولت مانع فروش شرکت هواپیمایی شد.
6
جلوی چیزی را گرفتن
to block somebody's view
جلوی دید کسی را گرفتن
Can you sit down? You’re blocking my view.
میتوانی بنشینی؟ جلوی دید مرا گرفتهای.
تصاویر
کلمات نزدیک
bloc
blob
bloated
bloat
blizzard
block capitals
block in
block up
blockade
blockage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان