1 . دستور دادن
[فعل]

to boss around

/bɑs əˈraʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: bossed around] [گذشته: bossed around] [گذشته کامل: bossed around]

1 دستور دادن رییس‌بازی درآوردن، امر و نهی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارد دادن امر و نهی کردن تحکم کردن
مترادف و متضاد boss about
تصاویر
  •  تصویر to boss around - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان