Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . (کاری جدید) شروع کردن
[فعل]
to branch out
/brænʧ aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: branched out]
[گذشته: branched out]
[گذشته کامل: branched out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(کاری جدید) شروع کردن
(به کاری جدید) پرداختن
مترادف و متضاد
diversify
1.He started as a clothing designer, then branched out into furniture.
1. او بهعنوان یک طراح لباس شروع کرد، اما سپس به (طراحی) اسباب خانه پرداخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
branch off
branch
bran
bramble
braking distance
brand
brand name
brand new
branded
branding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان