خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ورشکسته
[صفت]
broke
/broʊk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more broke]
[حالت عالی: most broke]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ورشکسته
بیپول
informal
مترادف و متضاد
destitute
1.He got broke last month.
1. او ماه گذشته ورشکسته شد.
2.I'm broke.
2. من بیپول هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
broiler
broil
brogue
broer
brochure
broken
broken heart
broken home
broken-down
broken-hearted
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان