خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لغو کردن
2 . متوقف کردن
[فعل]
to call off
/kɔl ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: called off]
[گذشته: called off]
[گذشته کامل: called off]
صرف فعل
1
لغو کردن
بهم زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به هم زدن
لغو کردن
مترادف و متضاد
cancel
recall
1.she called off her wedding.
1. او عروسیاش را بهم زد.
2.Tomorrow's match has been called off.
2. مسابقه فردا لغو شدهاست.
2
متوقف کردن
1.Police have called off the search.
1. پلیس جستجو را متوقف کردهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
call me before you go.
call letters
call in sick
call in
call for
call on
call out
call sign
call someone names
call the emergency
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان