Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دنبال کسی رفتن (برای رفتن به جایی)
2 . نیازمند بودن
3 . تقاضا کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to call for
/kɔl fɔr/
فعل گذرا
[گذشته: called for]
[گذشته: called for]
[گذشته کامل: called for]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دنبال کسی رفتن (برای رفتن به جایی)
1.I'll call for you at 7 o'clock.
1. من ساعت 7 میآیم دنبالت.
2
نیازمند بودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ایجاب کردن
1.The situation calls for prompt action.
1. این موقعیت نیازمند اقدامی سریع است.
3
تقاضا کردن
خواهان بودن
1.The opposition have called for him to resign.
1. حزب اپوزیسیون از او تقاضا کرد که استعفا دهد.
2.They called for the immediate release of the hostages.
2. آنها تقاضای آزادی سریع گروگانها را داشتند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
call down
call back
call away
call around
call
call in
call into question
call it quits
call of duty
call of the wild
کلمات نزدیک
call center
call box
call back
call
calisthenics
call in
call in sick
call letters
call me before you go.
call off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان