Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پردیس (دانشگاه)
[اسم]
campus
/ˈkæmpəs/
قابل شمارش
[جمع: campuses]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پردیس (دانشگاه)
دانشگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محوطه دانشگاه
1.I chose to go to Penn State because it has a beautiful campus.
1. من تصمیم گرفتم به دانشگاه پنسیلوانیا بروم چون آن یک پردیس زیبا دارد.
2.Jeff moved off campus when he decided it was cheaper to live at home.
2. "جف" از پردیس دانشگاه نقل مکان کرد زمانی که فهمید زندگی در خانه ارزان تر خواهد بود.
3.The campus was designed to utilize all of the college's buildings.
3. پردیس دانشگاه به گونهای طراحی شده بود که از تمام ساختمانهای کالج استفاده شود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
camptosorus
campstool
campsite
campong
campmate
campy
campyloneurum
campylorhynchus
campylotropous
campylotropous ovule
کلمات نزدیک
campsite
camping
camphoric
camphor
campground
camshaft
can
can he do a puzzle?
can i have my library card, please?
can i have this bag with me on the plane?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان